پوشش داده شده در سایت خوانسارنیوز
دیدگاه 6 : احیای معماری سنتی باغستانهای خوانسار
پوشش داده شده در سایت خوانسارنیوز
دیدگاه 6 : احیای معماری سنتی باغستانهای خوانسار
امروز با دیدن اطلاعیه ای روی دیوار باز هم غم و اندوه و حسرت از دست دادنش را خوردم ...
غم و حسرتی مشترک میان تمام مردم خوانسار ...
غم و حسرت از دست دادن استادی گرانبها که حالا وجودش را بهتر حس می کنیم ...
استاد بزرگ اخلاق ، معنویت ، تربیت ، علم و عرفان ...
..........
.....
...
سه سال می گذرد و چه زود می گذرد ...
سال گذشته چنتا کلیپ از اولین فیلم عزاداری مردم خونسار که تو آبانماه سال 1361 ( محرم 1403 . ق ) توسط آقای حاج محمد شجاعی ضبط شده بود رو روی این وب گذاشتم . فیلمی که برای من جوان و خیلی ها حاوی اطلاعاتی ارزشمند از خوانسار قدیم داشت . مردم شهر ، چهرهای معروف شهر که دیگه نیستند ، جوونهایی که حالا همشون سر دسته ی هیئاتها شدند ، سادی و بی ریایی تو عزاداری ، لباس و پوشش ، چهره ی شهر و خلاصه هزار و یک چیز جالب . در ادامه به مناسبت این روزها چنتا کلیپ دیگه از این فیلم رو براتون میذارم بلکه یکم به خودمون بیایم . البته ناچار شدم حجم فیلمو یکم کم کنم که از کیفیتش استه . به بزرگی خودتون ببخشید .
دلم تنگ این سادگی و بی ریایی شده ...
البته دلمون تنگ اینجور روحانیای با اخلاصم شهرم شده . دقت کنید می بینید اتاق مطالعه ، زندگی ، و عزاداری همه توی یک اتاق ساده بوده . ذکر یه نکته اینجا خالی از لطف نیست . قدیما مرحوم آیت الله ابن الرضا که توی این فیلم هستند و مرحوم پدرشون توی خونه ی سادشون روضه می گرفتند . مردم شهر خونسار به روضه های این خونه اعتقاد زیادی داشتند و وقتی قند روضه رو برای مریضشون به خونه می بردند ، بیمار سریع خوب می شد . این اعتقاد باعث شد مردم بیشتر به روضه ی خونه ی آیت الله ابن الرضا برند و همین امر بعدها که این شکل عزاداری تو دهه ی سی و چهل به وجود اومد محکمتر شد تا به امروز .
مدتیه جهت تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد پا به طهرون گذاشتیم . چهار سال دوره ی کارشناسی که اصفهان بودیم تقریبا هفته ای نبود که خوانسار نباشیم . الانم که اینجاییم هیچی آروممون نمی کنه جز یاد و خاطره ی خوانسار .
دیروز تو مترو دیدم یه نفر داره خونساری صحبت می کنه انگار دنیا رو بمون دادند . کاملا تو کا یا کا برام تداعی شد .
تا حالا انقد دلم تنگ خونسار نشده بود ....
پ ن : شما تهرونیا چطور اینجا زندگی می کنید ؟! چطور دووم آوردید ؟! آخه یا جی یاقا گنا ؟!
امروز هوای شهرم حال دیگه ای داشت . جدای از هر روز دیگه . غمبار و بارانی ...
امروز خوانسار میزبان کبوترای پر بسته ی عاشقی بود که تو راه عاشقیشون بالهاشون رو بستند تا از یاد برده شند . ولی امروز یاد و نامشون تو قلب کوچیک و بزرگ این ملت جاودانه شد .
ما هر چه بگوییم و هر چه انجام دهیم باز به این بزرگ مردان که از مهمترین چیزشون گذشتند تا ما الان راحت نفس بکشیم ، مدیون و مدیون و مدیون هستیم .
باید در مقابل اینچنین مردانی تمام قد ایستاد ....
امروز که داشتم یه گشت تو وبسایتهای خوانساری می زدم ناگهان دیدم مواجه هستم
با کلی ایده و حرف و انتقاد و پیشنهاد در مورد خوانسار !
از آرشیو و مطالب تازه ی تالار گفتمان خوانساریها و وبلاگهای خیلی از دوستان بگیر تا وبسایتهای دانش آموختگان شریعتی و اتاق فکر توسعه خوانسار و... . دیدم بعضی از اونا تازه نمود کمی از اون چیزیه که در گروه های ایجاد شده در اپلیکیشنهای مختلف گوشی های همراه داره به وقوع می پیونده . هر کسی از روی هر نیت که اکثرا دلسوزی و تعلق خاطر داشتن و رسوندن نوعی کمک به رفع مشکلات شهرشه ، داره به بیان مسائلی می پردازه . نقد و پیشنهادها و ایده هایی که گاهی در زمان خودش بسیار ظریف و دقیق بیان شده ولی حیف که کمتر دیده شده و دیگه به روز بودن خودشون رو از دست داده اند ! دقیقا مثل همون پایانامه های دانشجویی که بعد از دفاع بجای کاربردی شدن به انبار رفته و دچار خاک خوردن میشند ! و همچنین نقد و پیشنهادها و ایده هایی که بعضا به دلیل عدم وجود تخصص و آگاهی نویسنده ناپخته اند و یا عدم وجود نظارت و مدیریت صحیح بر مطالب ، به چکیده ای مفید نمی رسند و در نتیجه نویسنده و یا نویسندگان آن موضوع را رها کرده و وارد موضوع دیگری می شوند . گاهی اوقات هم درست یا اشتباه انتظار میره مسوولین ذیربط خودشون این مطالب را ببینند و به آنها توجه کنند و ... .
مدتی بود منطقه ی بکر و سرسبز مالگاه که در حقیقت به ریه های سبز خوانسار معروف است ، در سکوتی تامل برانگیز ، در معرض آسیب جدی و نابودی بزرگی قرار گرفته بود . عریض سازی بی دلیل و بدون برنامه جاده ی خاکی و به بیان بهتر کوچه باغ مالگاه آن هم توسط چند تن از افراد ذی نفوذ و در نتیجه در خطر افتادن جان درختان گردوی بیشماری که سرمایه های عمومی شهر محسوب می شوند و متاسفانه اقدام به این نابودی به بهانه ی تردد راحت عزاداران حسینی در پنج روز ماه محرم ، مساله ای بود که هر دوستدار خوانسار را متاسف و اندوه ناک می کرد .
دستشو گرفتم تا از تختش بلند بشه تا بعد از چند روز ببرمش توی حیاط و یه هوایی بخوره . گفت : حسن کجا بودی ؟! و من جا خوردم . موندم باید چی جواب این مادر خسته رو بدم ! اصلا چیزی برای بیان شرمندگی خودم دارم که به این مادر تنها و منتظر بگم !
مادر بریم بیرون اینجا گرمه . جام خوبه نمیام . مکثی کردم و گفتم مادر باید بریم تا یه هوایی بهت بخوره . اکراه داشت و من اصرار . بالاخره قبول کرد . مسیر صد متری تا حیاط رو تو پنج دقیقه طی کردیم و احساس می کردم لحظه به لحظه دستم رو محکم تر می گیره و گرمای اطمینان و محبتش رو بیشترد حس می کردم . حیاط رو که دید لبخندی زد و من خوشحال . ناگهان گفت : حسن ، خدا خیرت بده مادر . دیگه جون اومدن نداشتم آخه پاهام خشک شده بود ازبس که روی تخت خوابیدم و منتظرت بودم .
امروز بیش از هر زمان دیگری مردم و مسوولین از خوانسار توریستی سخن می گویند . مدیریت گردشگری و اقتصاد گردشگری را برای این شهر مهم می دانند و آن را تنها راه برون رفت از رکود می خوانند . در حالی که فکر می کنیم خوانسار خیلی شایسته گردشگری است و فکر می کنیم خیلی کارها در این جهت انجام شده تا توریست با خیالی راحت از این شهر دیدن کند و با رضایت کامل و با خاطره ای خوش از آن برود ، نمی دانیم گاه مواردی بسیار جزئی و کم هزینه می تواند کل زحمات و هزینه های سرسام آور برای جذب توریست را بر باد دهد !