درنگ نامه

هرگاه در کاری که برایت پیش آمده است احتیاج به مشورت پیدا کردی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار؛ زیرا جوانان تیز هوش تر و از سرعت حدس بیشتری بر خوردارند٬ سپس درباره ی آن با میان سالان و پیران رایزنی کن تا عیبش را بیابند و نیکش را برگزینند؛ چرا که آنان از تجربه بیشتری برخوردارند. منبع : شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید ٢٠/٣٣٧

درنگ نامه

هرگاه در کاری که برایت پیش آمده است احتیاج به مشورت پیدا کردی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار؛ زیرا جوانان تیز هوش تر و از سرعت حدس بیشتری بر خوردارند٬ سپس درباره ی آن با میان سالان و پیران رایزنی کن تا عیبش را بیابند و نیکش را برگزینند؛ چرا که آنان از تجربه بیشتری برخوردارند. منبع : شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید ٢٠/٣٣٧

درنگ نامه

با سلام خدمت شما ، هدف از این وبلاگ ایجاد لحظه ای تامل بر روی مسائل جاری زندگی است پس می توانیم با اندکی درنگ نسبت به مسائل روزمره ، زندگی را این بار با هم و از دریچه ای دیگر بنگریم .

آخرین نظرات
  • ۱۲ اسفند ۹۵، ۱۰:۱۸ - محمد
    سلام

عید نیمه

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ق.ظ

سلام همشهریای عزیز

امیدوارم لبتون خندون و دلتونم حسابی سر ذوق باشه.

فرا رسیدن عید نیمه شعبان، میلاد فرخنده امام عصر ، آقای کَرَم و مهربانیها رو به همتون تبریک میگم.

ما هم شادیم ، وقتی می بینیم مردم شهرمون، شادند و جشن و سرور به پا می کنند.

شاید تو سالی که شهرمون اونقدر شادی نداشت، میبینیم این روزا ، خونسار شادترین روزهای سالش رو داره سپری می کنه . 
این روزا از اون روزای تکرار نشدنیه زندگیمونه.

زیباترین قمر و رخشان ترین شمس برای ما مصادف همدیگه شدند و چی بهتر از این!!!
شادی و سرور شعبان و زیبایی اردیبهشت برای ما خونساریا یه چیز دیگست. انگار واقعا وقتشه که همراه بهار طبیعت شاد باشیم و تو هفته ای که با نام خونسار توی دفتر دلهامون نقش بسته به استقبال میلاد آقا امام زمان (عج) بریم.

گفتیم شعبان و عید نیمه ، یاد بچگیامون افتادیم‌...

اون قدیما هر وقت که نزدیک نیمه شعبان بود، شور و ولوله ای عجیب، تو کوچه و محلمون بپا میشد.

یادش بخیر مادر بزرگ رو که
 هر سال نزدیکای نیمه شعبان که می شد ، صدام میکرد و می گفت مادر « عید نیمه درو اچو و هاما جخت هیچ کاریمون نکرتی »
 بعد این حرفش به سختی زانوهاشو می گرفت و بلند میشد و میرفت از زیر پر قالی یه دسته پول میورد و می گفت : این پسنداز یگ سالمو بخچ عید نیمه، ببر حج احمد ده تا دیر نگنو و ازش روغن و آرت خب هاگیر و باره و بغض دیگه اجازه صحبت رو بهش نمی‌داد و اشک یک عمر انتظار از چشمانش سرازیر میشد. 

هر چند پولش خیلی زیاد نبود، ولی حس میکردم خیلی ارزش داره و برام لذت بخش بود که منم توی این کار سهیم باشم.

وقتی به مغازه میرسیدم، مردی رو از حاج احمدی می‌دیدم که چون می دونست حلوای عید نیمه در پیشه، به سنگهای کف ترازوش نگاه نمی کرد و زیر لب دعا می خوند و پاکت آرد رو خیلی بیشتر از پول مادربزرگ پرمیکرد.

نمی دونم!

شاید قدیمیا از قصد این کارا رو جلوی ما انجام می دادند تا بهمون بفهمونند که عید نیمه با بقیه مناسبتا یه فرق دیگه داره!

یاد اون روزای قشنگ بخیر...

نیمه شعبان که نزدیک میشد اهالی کوچه همه جمع میشدند و هر کسی به یه نیتی، پول روی هم میذاشت

یادش بخیر ریسه زدن و پرچم کوبیدنایی که بعضی وقتا تا نیمه های شبم طول میکشید و به همین بهانه همه همسایه ها تا ساعتها کنار هم میموندند.

 انگار مسابقه بود بین کوچه ها و این وسط بیش از همه ما بچه ها ذوق می کردیم. 

شب عید که میرسید بوی خوش کوچه های خاکی و خیس آب پاشی شده ی مادرای مهربانو همراه با بوی اسپند بساط پذیرایی پدران مهربان کل محله رو بر می داشت. شربت و شیرینی کام همه رو شیرین می کرد و رنگارنگی چراغونیای شهر نگاهامون رو خیره خودش می کرد و دنیا رو با تموم غصه هاش برای لحظه ای فراموش میکردیم.

مردم شهر، عیدتون مبارک و نذریاتون قبول 
ان شالله امسال، سال ظهور و اومدن مردی باشه که همه چشم انتظارشیم.

راستی هفته خونسارم مبارکتون باشه.

 ۲۰ اردیبهشت داره میاد و یبار دیگه یادمون میندازه که باید شکر این شهر ۲۰ رو تو ۲۰ترین موقع سالش بجا بیاریم.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۱۰
ایمان نبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی