طنزنامه 1 : انقراض نزدیک است .
نیازی نیست مردم و مسولین انقدر به خودشون فشار بیارند و توریست جذب کنند ! باور کن نمی خواد . ما سرمایه ای داریم برای تبدیل شهر به نگین جهان که ازش غافلیم ! آره باور کن . شوخیم ندارم . همین بر گوشمونه ! چرا می خندین ! فقط شما هم این نقل قول را جدی بگیرید . و روش برنامه ریزی کنید . به حول و قوه ی الهی خونسار جهانی می شه ! تعجبم نکنید ! همین چند وقته ! دیگه نزدیکه ! زیاد تا اون مرحله دور نیستیم ! اینو دیروز که رفتم تو شهر فهمیدم . بله درست فهمیدین این اتفاق بزرگ علائمیم داره . به قول دوستان یزدی ، یخته صبر بده حالا مگم (لطفا با تشدید بخوانید . فاصله چند ثانیه ی دیگر ) .
به نقل از مادربزرگم و اونم به نقل از پیش
گوییهای جدش در دوره ی نئاندرتالهای خونسار ، که قربون هر دوشون برم با این پیش
گوییهای دقیقشون ، روزی خونسار مطرح میشه ! جهانی میشه ! واقعا توریستی میشه !
واقعا ! نامش میره تو گینس ! برای رکوردی که تا حالا تو دنیا نداشتیمش ! رسانه های
جهانی نام خونسار رو برای دیدن گردشگرانشون بارها و بارها می خونند ! عکس گرفتن در
این شهر برای هر توریست آرزو می شه ! اونا که به این شهر اومدند از گفتن سفر خود
به خونسار کلی جلوی اینو اون کلاس میذارند ! بالاخص جلوی باجناقها ، جاریها ، هبوها
، مادرشوهرها ، خواهر شوهرا و خلاصه سرتونو درد نیارم برای کل ایل و طایفه ی
نازنینشون ! عکساشونم تو بالای صفحه ی شخصیشون تو اونترنت نه اینترنت ، میذارند ! اشتباه
نکنید ! این همه هاگیر و واگیر نه برای آب و هوا ! نه برای جد و کوشش مسول گرامی
شهر ! نه برای گل و بل بل ! نه ، نه ، نه ! حدستون اشتباهه ! نه برای اینا بلکه برای
روزیه که قراره بیاد !
روزی که موجودی عجیب و غریب در این شهر قراره نابود و کاملا منقرض بشه ! روزی که نسل این نوع جاندار از بین رفته و یاد و خاطره اش هم از ذهنها پرکشیده ! دیگر اثری از آن نیست ! دیدنش در این شهر جزو عجایب هفت یا هشت گانه جهانی شمرده می شه ! اصلا مردمش این موجود عجیب و غریب را از یاد می برند و هنگام قصه گویی شبانه برای فرزندانشون از وجود این موجود در عمق افسانه های شهر میگند ! دیدن چهره ی اون برای مردم شهر جزو محالات و البته آرزوها میشه ! بچه ها چون ندیدنش ولی اسمشو شنیدند ازش می ترسند ! هرشب یه جور تصورش می کنند ! بهش شاخ میدن ! بال سیاه ! چشمای سرخ ! و الی ماشالله چیز دیگه ! قربون این تصورات نزدیکشون . دیگه مسولین می بینند اینجوریه و داره اثر بد روی کودکان میذاره ، مجسمشو درست میکنند میذارند درست وسط آبنماهای ستا فلکه ی شهر ! میگند ( البته در اون زمان نزدیک ) ، اون موجود ، جانداری بوده : پرخور ، پرخواب ، عاشق عسل خوانسار ، نیرومند ، قوی ، باهوش ، زیرک ، جسور و شجاع ، جنگنده و مقاوم ، متعصب و باشکوه .
خسته نباشی ! اینم حدس بود آخه ! خرس چیه بابا ! برو بالاتر .
از
علائم انقراضش اینه که روز به روز موج سیاهی در سطح خیابانها و پیاده روهای شهر
بیشتر میشه ! و گه گاه می بینی این موجهای سیاهی در حال دویدن به سمت نقطه ای
سفیدند ! آن را می بلعند ! البته قبلش می کشندش ! چون ندیدنش ! ولی براشون جذابه .
چون خدا خواسته . این خلقت پاک و مقدسش ، همنشینی باشه براشون . البته شرعی و عرفی .
ولی این دخترای شهرم گناهی ندارند ! وقتهاست پسر ندیدن ! همه ی مردم شهر ندیدن !
اونام براشون شده یه حسرت ! دیدن یه پسر خونساری تو شهر خونسار عزیز ...........
از علائم دیگه ی انقراض پسر تو خونسار اینه که هر روز از رکود شهر بیشتر می شنوی . از بازار خالی ، خلوتی ، عقب افتادگی ، وابستگی ، نابودی فرهنگ ، گویش ، هنر ، علم ، دین ، بلندنظری ، تلاش و کوشش ، ذوق و شادی و .... در یه کلام : نابودی خونسار !
آهای مسول عزیز ! آهای مردم شهر ! به خود بیاییم : انقراض نزدیک است !
( میدانم جای این پاراگراف در ابتدای متن بود ولی به دلیل تداوم جذابیت موضوع ، به ناچار در ذیل این طنزنامه اعلام می دارم : این متن دارای بیانی طنز در ظاهر نگارش و عمقی دردناک در جان خود است . نویسنده اعلام می دارد هدف بیان جان مطلب در لفافه ی خنداندن شما خواننده محترم است و قصد توهین به هیچ گروه یا فرد خاص ، خصوصا دختران گرامی ، نجیب و باایمان شهر را ندارد . )
ای بابا همه میگن دختراحسودن حالا بذا ببینم پس فردا ک ما4تا دخترای غیر حسود برای طی کردن پله های ترقی و بقیشونم ب لطف متن شما گذاشتن رفتن اونوخ چی از خونسار میمونه!!!!
میدونید اقای نبی:ایراد از خودمونه!دخترا ر. نمیگم.جماعت شریف خونساری مد نظرمه با همهی خوبیامون انقد گرون فروشی میکنیم ک دیگ مشتری برامون نمیمونه بعد میگن بازار خرابه!انقد میرم تو نخ مردم و میخایم سر از زیر و بم زندگیشون در بیاریم ;هممون ها بعد میگیم مردم بدند.هیشکیم قبول نمیکنه این ایراد بزرگ خودش هم هست.بهر حال امیدوارم زودتر یه فرجی حاصل بشه!!!