مردمی عاشق در پی مردمانی عاشق
به مناسبت ششم شهریور سالروز رحلت عالم بزرگ حاج سید محمد تقی خوانساری ( صاحب نماز باران )
این روزها من جوان فقط می شنوم و می شنوم و می شنوم ! می شنوم از گذشته های شهرم . از عالمانش . از مسلک زندگیشان ! از یکی بودن حرف و عملشان ! از کراماتشان ! از بزرگیشان ! از جفت شدن کفشها تا غیب گوییها و نماز بارانهایشان ! از مرجعیت جهان تشیع تا مبارزاتشان علیه طاغوت و دیکتاتوریهای زمانه ! از رهبری نهضت ملی شدن نفت تا رهبری انقلاب اسلامی . از مردمی بودن و وسعت دیدشان ! از به روز بودن و جوان پسند بودنشان ! همان هایی که هنوز هم آبروی شهرم هستند و هنوز از نامشان برای شهرم مباهات می خرم .
دلم تنگ شده برای اینچنین آدمهایی تا دقایقی به صحبت آنها گوش بدهم . از گفتارشان به خود بیایم و شوق زندگی را بار دیگر تجربه کنم . بزرگ مردانی که با نگاهی ساده به پیشانیشان به راحتی می توان رمز عشق بازی عبد و معبود را دید . بزرگ مردانی که با نگاهی به خانه اشان به راحتی می توان تجلی پیرو علی (ع) بودن را دید . بزرگ مردانی که با نگاهی به شیوه ی رفتارشان به راحتی می توان دلیل عاشقی مردم خصوصا جوانان را نسبت به آنها دانست . هیچ وقت یادم نمی رود وقتی مادربزرگم می خواست در مورد آقای غضنفری و آقای علوی بزرگ (ره) سخن بگوید اول از ساده زیستیشان می گفت و هنوز جمله اش تمام نشده بود که بغض گلویش را می فشرد و چشمانش پر می شد از اشکهایی ناب و دوست داشتنی ! مگر می شود انسان این چیزها را ببیند و باور داشته باشد و نسبت به خیلی از مسائل انحرافی روز جامعه بی تفاوت باشد و سست ؟ مگر می شود این نمودهای عینی از بندگی و تجلی خدا در زندگی یک انسان در عصر حاضر را دید و باور داشت ولی زود از راه حق تعالی لغزید ؟ مگر می شود جوانان این شهر که سالهاست با داستانهایی از شیوه و مسلک زندگی تا کرامات این بزرگواران قد کشیده اند ، زندگی کرده اند و ذکر لالایی کودکی و قصه های شبانه ی مادرانشان بوده را کافر خواند و بی ایمان ؟ هر چه داریم از این بزرگواران داریم . خان نعمت الهی به برکت این عزیزان سفر کرده هنوز هم بر سر سفره های مردم این شهر گسترده است . اگر شهرم دارالمونین شده به واسطه ی این عزیزان بوده و اگر رشد علمی و اقتصادی و اجتماعی داشته باز هم به واسطه ی تلاشها و کوششهای این عزیزان بوده . پس خودم را مدیون آن بزرگان می دانم . من جوان که آنها را ندیده ام یعنی عمرم کوتاه تر از این حرفهاست تا بتواند عمق بزرگی این بزرگان را درک کند اما میدانم هستند هنوز مردانی بزرگ که بی ریا در گوشه ای از این شهر عالم پرور سیر سلوک عبودیت را طی می کنند و من نوعی از وجودشان خوشحالم و دعاگویشان ! اما بعد از فوت حاج آقا مرتضی علوی (ره) و بیماری حاج شیخ غلامعلی حاجی شریفی (حفظ) این خلاء تا حدودی برای من و بسیاری از جوانان شهر بیشتر احساس می شود !
امروز کمتر می بینم و کمتر ! آن مردانی که از مردم بودند ! آن مردانی که با مردم بودند ! آن مردانی که همیشه باز بود درب خانه هایشان ! آن مردانی که همیشه دور بود نطق و کلامشان ! تاثیر گذار بودند وعزیز ! ساده زیست بودند و جلیل ! رنگ و بویی داشتند از جنس خدا ! شور و شوقی داشتند از نور هدی ! .................................
این آهنگه با این که خیلی ها بیدرننده، یا اگه بیدرنده اونجور ننده که باب دل جوونا بنده.
دلم تنگ حاج آقا علوی گنو.
دلم کمی سکوت میخواهد....