درنگ نامه

هرگاه در کاری که برایت پیش آمده است احتیاج به مشورت پیدا کردی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار؛ زیرا جوانان تیز هوش تر و از سرعت حدس بیشتری بر خوردارند٬ سپس درباره ی آن با میان سالان و پیران رایزنی کن تا عیبش را بیابند و نیکش را برگزینند؛ چرا که آنان از تجربه بیشتری برخوردارند. منبع : شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید ٢٠/٣٣٧

درنگ نامه

هرگاه در کاری که برایت پیش آمده است احتیاج به مشورت پیدا کردی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار؛ زیرا جوانان تیز هوش تر و از سرعت حدس بیشتری بر خوردارند٬ سپس درباره ی آن با میان سالان و پیران رایزنی کن تا عیبش را بیابند و نیکش را برگزینند؛ چرا که آنان از تجربه بیشتری برخوردارند. منبع : شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید ٢٠/٣٣٧

درنگ نامه

با سلام خدمت شما ، هدف از این وبلاگ ایجاد لحظه ای تامل بر روی مسائل جاری زندگی است پس می توانیم با اندکی درنگ نسبت به مسائل روزمره ، زندگی را این بار با هم و از دریچه ای دیگر بنگریم .

آخرین نظرات
  • ۱۲ اسفند ۹۵، ۱۰:۱۸ - محمد
    سلام

طنزنامه 3: مدرسه و عید نوروز

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

به مناسبت عید نوروز wink

یادش بخیر دبیرستان که می رفتیم ، 22 بهمن که می شد خیلی خوشحال می شدیم. خوشحال از این باب که یکماه دیگه تا عید و فرار کوتاه مدت از مدرسه باقی مونده. در نتیجه تو این یماه نه مشق می نوشتیم و نه درسها رو مرور می کردیم و می گفتیم از بعد عید جدی می خونیم و جبران می کنیم. تقریبا کل کلاس  این موقع از سال افت عجیبی داشت و نمرات تک رقمی بدجور در لیست اساتید می درخشید، خصوصا درس فیزیک و هندسه. به 20 اسفند نرسیده زمزمه های تعطیل کردن و هشدارهای پی در پی ناظم و مدیر مبنی بر باز بودن مدرسه تا 28 اسفند و برخورد جدی با غایبین، سر صف صبحگاه روز به روز قوت می گرفت. معلمان هم با پا پس می زدند و با دست پیش می کشیدند.

 

سرتون رو درد نیارم، برامون افت داشت دبیرستانی باشیم و بعد از بیستم اسفند بیایم مدرسه. خصوصا وقتی که خبر تعطیلی هنرستانیها می رسید و دیگه دل تو دل نبود. در نتیجه عصر روز بیستم پرچم تعطیلی را افراشته می دونستیم و دوستان را به احترام  گذاشتن به این پرچم وا می داشتیم. تازه اول کار بود و دردسرها شروع می شد! بهترین جامعه شناسی گروههای اجتماعی و بهترین روانشناسی تیپهای شخصیتی و بهترین کارگاه درس انقلاب فرانسه از بعد عملی اینجا برایمان رخ میداد و بعدها در دانشگاهها تمام بچه های خوانسار این سه درس را با بیست پاس می کردند. دو سه نفری که معمولا شاگردای ته کلاس چه از بعد معدل و چه از لحاظ جای نشستن و چه از لحاظ کسوت جوان تری بودن یه جورایی رهبر کلاس می شدند و چنان با آب و تاب تشویق به تعطیلی می کردند که هیتلر هم نمی توانست ارتش نازی را اینچنین تحریک کند که اگر می توانست الان جای مذاکره با آمریکا باید با آلمان مذاکره می کردیم! تعجب می کردیم این دوستان چرا با این همه استعداد تا حالا در جریان درس و کلاس شکوفا نبودند! این افراد با تجربه ی تعطیلی محرم که چند وقت قبلش بود تقریبا از جو کلاس باخبر بودند. پس می دانستند موفق نمی شوند مگر با یک تیم خوب. در نتیجه سه چهارتا از بچه ها را به عنوان معاون بر می گزیدند. معاونین هم و بر تعطیلی اصرار می ورزیدند، خصوصا آنهایی که قرار بود فیزیک یا هندسه این هفته بروند پای تابلو و خود می دانستند چه خبر است. این افراد معمولا ردیف یکی به آخر می نشستند و تأثیر رفیق ناباب ردیف آخری را به خوبی عینیت می بخشیدند. شش هفتایی خنثی می ماندند و با هر گروه به طرز ماهرانه ای هم سخن می ماندند تا ببینند باد در پایان به کدام سمت می وزد. شش هفتایی هم  جعبه سیاه بودند و خودشان را در جمع محو کامل می کردند تا کسی به آنها توجه نکند. معمولا افراد ضعیف جثه و کوچک از این دسته بودند که برخی از بدجنسان کلاس هم در بین آنها مخفی می ماندند.

 

خوشحالی بچه ها وقتی که مذاکرات در ظاهر پیروزمندانه بود.

اما بدترین گروه و حال بهم زن ترین دسته آنهایی بودند که تا قبل از شناساییشون جو کلاس به نفع تعطیل شدن بود و فکر می کردی کار تمام شده و حتی اشک شوق را می توانستی در چشمان برخی ببینی که چگونه حلقه زده که ناگهان صدایی نحیف از گوشه ای از کلاس می شنویدی که خیلی راحت و بدون درک اوضاع بحرانی نمرات پیش از عید بچه ها و صد البته خودش و حال کلاس، تلگرافی می گفت: من میام تا 28 اسفند . آقای مدیر گفت اگه نیایند اخراجتون می کنم!!!!!!!! یه سکوت. یهو سه چهارتا صدای دیگری که اینبار پرقدرتر از اطراف و اکناف به گوش طنین انداز می شد که : ما هم می آییم . آب سردی که بر این بدنان گُر گرفته ریخته می شد و اشکهای شادی که به بغض اندوه و غمِ« ما نمی توانیم تعطیلش کنیم» تبدیل می شد و درک آن لحظه خیلی سختست. خیلی . معمولا اون دسته از بچه هایی که خیلی بی مزه و لوس و خیلی هم زشت بودند جزو این دسته قرار داشتند. در مورد جای نشستنشان هم جای ثابتی نداشتند.

 

کلاس تا دقایقی در سکوت و شوک بود که رهبران کلاس و معاونانشان نا امید نمی شدند چون تصور رفتن پای تابلو فیزیک و گرفتن هشتی دیگر برایشان غیر قابل هضم بود. پس باز زمزمه های تعطیلی اینبار با اقناع بیشتر شروع می شد. بحثها بالا می گرفت . کار به جر و بحث و رد و بدل شدن الفاظی می رسید تا اینکه همه به سراغ یک نفر می رفتند تا به نتیجه ای واحد برسند و او کسی نبود جز شاگرد اول کلاس. و معمولا هم این فرد همراه ضعیفان و شاگردان ته کلاس می شد و می گفت من هم نمیام . پس تعطیلی تصویب می شد و تبریکها شروع می شد.

 

خوشحالی بچه ها وقتی تعطیلی قطعی می شد.

و برای اطمینان پس از این همه زحمت و خون دل، می گفتیم : فردا صبح ساعت هفت و نیم همه جلوی بانک ملی تا کسی یواشکی نره مدرسه . بعد از اجتماع صبح 21 اسفند برای اطمینانهای بیشتر تا ساعت دوازده به سرچشمه می رفتیم و با خنده و شادی سال تحصیلی را به پایان می بردیم. هر چند باز هم دو سه نفری رفته بودند مدرسه ولی برایمان دیگر مهم نبود.

 

رفتن به سرچشمه برای اطمینان از تعطیل شدن

بعد از عید و صبح 14 فروردین بعد از حال و احوال پرسی نوبت به آنالیز افراد بود و اینجا بود که به حساب و کتاب اعمال می رسیدیم. اون سه چهارتایی که قبل عید روز بیست اسفند در جعبه سیاه قایم شده بودند بعد از شناسایی در دایره ی اطلاعات کلاس مورد پرسش قرار می گرفتند که: راستی تو اون روز که میگی غایب بودم، تو لیست استاد دیدم حاضر بودی!!! پس کجا بودی ندیدیمت؟ و از هر طرف به ضررشان می شد. آنهایی که روز بیست اسفند می گفتند تا 28 اسفند میایم ولی قبول کردند نیاند مورد تکریم یک هفته ای بودند و اما بدا به حال اونایی که 21 اسفند نیومده بودند بانک ملی که همواره مورد تحقیر بودند تا پایان خرداد ماه .

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۵
ایمان نبی

نظرات  (۱)

یعنی ایناد که بوات راسسو ...؟!


عیدد مبارک
وشکویی به حمیشه شالام ...

پاسخ:
جیگرد قربون وشکو جان. وشکوآ جی بشککُ . امسال عید هر یاقا بیدکسمیم وشکو دینمیم . عیدد جی موارک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی